محل تبلیغات شما

بعد یه روز کسل کننده دیگه و بعد 2 ساعت کلاچ فرمون یه مسیر 13 کیلومتری، همراه با سینوزیت همیشگی و با کوهی از افکاری که تو سرم میپیچهید یه رب آخر مسیر سیاه و خسته کننده رو چند بار این شعر رو پلی کردم.

تنها تر از انسان، در لحظه ی مرگ
ساده تر از شبنم رو سفره برگ

مطرود هم قبیله، محکوم خویشم
غریبه ای طعمه ی این کندوی نیشم

نفرینی آسمون، مغضوب خاکم
بیگانه با نور و هوا، هوای پاکم

تن خسته از تقویم، از شب شمردن
با مرگ ساعتها، بی وقفه مردن

هم غربت بغض شب، مرگ چراغم
تو قرق زمستونی، اندوه باغم

ای دست تو حادثه تو بهت تکرار
وابسته ی این مردابم، بیا سراغم

تولدم زادن کدوم افوله
که بودنم حریص مرگ فصوله

خسته از بار این بودنم، نفس حبابم
بی تفاوت مثل برکه، بی التهابم

تشنه ی تشنه ی تشنه ام، خود کویرم
با من مرگ سنگ و انسان، تاریخ پیرم

من ساقه ی نورم، میراث مهتاب
تسلیم تاریکی، تو جنگل خواب

ای آیه ی عطوفت، ای مرگ غمگین
کن منو از این لباس نفرین

ای اسم تو جواب همه سوالا
از پشت این کندوی شب منو صدا کن … صــدا

 

و در کنار این شعر این آیه تو سرم میپیچه

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‌

خاطره ای به مناسبت یوم الله 13 آبان

2 تا مطلب درباره داور و داوری

کرونا و وزیر امریکایی

ی ,تو ,یه ,رو ,انسان، ,بی ,ی این ,این کندوی ,بار این ,این شعر ,تر از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آبجی بزرگم، دلیل زندگیمه...!